حالا غروب مهر است و پاییز اصرار دارد که خودی نشان دهد باد خنک به صورتم می وزد هر چند در این روزهای کرونایی ماسک‌های صورت اجازه لذت تام از این پاییز قشنگ را نمی دهند و بعلاوه چهره ها نیز آنچنان که باید پیدا نیستند و تنها با دو چشم نمی شود به کنه ضمیر آدمها رسید . بعد از طی مسافتی کوتاه به پارک رسیده ام و بخاطر درد این چند روزه زانویم سعی می کنم روی همان اولین صندلی که خالی باشد بنشینم به محض استقرار گربه ای خرمایی رنگ و چاق و چله میاید که خود را در آغوشم ولو کند و من با هر وسیله ای شده او را دور می کنم بالاخره گربه راضی می شود یه قدم عقب رفته سمت دیگر صندلی چمباتمه زده و به من زل بزند من هم مثل او دارم نگاهش می کنم گربه می پرد پایین و شروع به مالش بدنش به کفشهایم می کند من پا به پا می شوم گربه کنار می کشد تا کودکی به همراه پدر و مادر می رسد و با راهنمایی پدرش دست نوازشی بر سر گربه می کشد و من از پدر کودک تشکر کنم او می گوید برای چی می گویم خیلی عالی ست که از همین حالا به بچه احترام و دوست داشتن به حیوان را یاد می دهی بویژه وقتی بچه با دست به سر و دمب  گربه ضربه می زند شما می گویی فرزندم این کار تو حیوان آزاری ست و او می پرسد پدر حیوان آزاری یعنی چه و تو عملا به کودکت راه احترام به گربه را با نوازش دستت بر گردن گربه نشان می دهی و بعد گربه آرام می نشیند و حالا در چهره گربه رضایتی عمیق موج می زند و کودکت هم فکر کنم  لبخند کشداری بر لب دارد هر چند ماسک نمی گذارد این لبخند را ببینم و بعد خانم مقداری غذای خشک مخصوص گربه ها را از کیف دستی در آورده و داخل ظروف یکبار مصرف جلوی گربه می گذارد و من هم در این میان شریک وجد و شادی شما و کودکتان هستم.
تهران ع-بهار


مشخصات

آخرین جستجو ها