خاک از دیوار خانه ها بالا زد

تیرماه بود

مثل کاسه ای  شراب داغ

آسمان  می سوخت

خورشید مست

و تو داشتی

بر کومه های خاک

نام مرا می نوشتی

لحظه های مرا می خواندی

همآوا با خاک وصحرا

موج و دریا

وما اینگونه بود

که عاشق شدیم

آنگاه لبهایم

 گلهای سرخ پیراهنت را بوسید

دنیا نیز بی اتفاقی خاص گذشت

مثل همیشه منتظر نماندیم

از ترسی به ترسی دیگر پناه بردیم

از  جنگی به جنگی دیگر

وما فقط فرصت داشتیم قد بکشیم

مثلا بزرگ شویم

بعد تو به خانه بخت رفتی

من هم به جبهه

فراموشم کردی

گفتی شاید کشته شدم

و از بوسه های آتشین

پسکوچه های آن روز

فقط خاطره ای جا گذاشتم

بیاد گل سرخ پیراهنت

 ماهشهر علی ربیعی (ع-بهار)

 


مشخصات

آخرین جستجو ها